حقوق مالکیت ادبی و هنری (کپیرایت) مجموعهقوانینی است که به پدیدآورندگان آثار ادبی و هنری حقوقی مالی و اخلاقی اعطا میکند. برای مثال، حق نشر یا پخش یا عرضه یا حق انتساب اثر نمونههایی از امتیازاتی است که قانون به پدیدآورندگان میدهد. باوجوداین، اگر هوش مصنوعی آثار ادبی و هنری خلق کند، حقوق مالی و اخلاقی این آثار متعلق به چه کسی خواهد بود؟
در سال ۲۰۱۶، گروهی متشکل از چند موزه و پژوهشگر در کشور هلند بهنام «رامبرانت بعدی» (Next Rembrandt) برنامهی رایانهای ساخته بودند که با بررسی صدها اثر از رامبرانت هارمنزون فانراین (Rembrandt Harmenszoon van Rijn)، هنرمند هلندی، اثر هنری مجزایی خلق کرده بود.
هوش مصنوعی هنرمند Next Rembrandt نقاشی سهبعدی ساختهشدهی برنامهی رایانهای است. این برنامه بهکمک الگوریتم تشخیص چهره، اطلاعاتی از ۳۴۶ نقاشی نقاش مشهور هلندی را در فرایند ۱۸ ماهه اسکن کرده است. پرترهی این برنامه ۱۴۸،۰۰۰،۰۰۰ پیکسل را شامل میشود و براساس ۱۶۸،۲۶۳ قطعه از آثار رامبرانت بهوجود آمده که در پایگاه داده ذخیره شدهاند. این پروژه را گروه بانکی ING با همکاری مایکروسافت و موزهی آثار رامبرانت و چند شخص دیگر انجام دادهاند.
در پروژهی دیگر، رمان کوتاهی که در سال ۲۰۱۶ برنامهی رایانهای در ژاپن نوشته بود، توانست به دور دوم مسابقه هنر و ادبیات ملی این کشور راه پیدا کند. گوگل نیز دراینزمینه فعالیتهای متعددی انجام میدهد، برای مثال، اخیرا تصمیم گرفته در پروژهای سرمایهگذاری کند که بهکمک هوش مصنوعی میتواند مقالات خبری بنویسد. چندی پیش نیز، این غول جستوجوی دنیای اینترنت نوعی هوش مصنوعی ایجاد کرد که با گوشدادن به موسیقی میتواند اثر موسیقایی جدیدی خلق کند. پروژههای مشابه درحالنوشتن اشعار و ویرایش عکس و حتی ساخت آهنگ هستند.
رایانهها و روند خلاقیت
رباتهای هنرمند مدتها قبل نیز، آثار مختلفی ایجاد کردهاند. از دههی ۱۹۷۰، رایانهها آثار هنری خامی تولید کردهاند و این روند همچنان ادامه دارد. در گذشته، بیشتر آثار رایانه بهشدت متکی بر خلاقیت برنامهنویسان بوده است. این دستگاهها بیشتر بهعنوان ابزار عمل میکردند؛ اما امروزه، در جریان نوعی انقلاب فناوری قرار داریم که ما را مجبور به تعامل و بازاندیشی بیشتری بین رایانهها و روند خلاقیت آنها میکند. این انقلاب بهوسیلهی توسعهی سریع نرمافزار یادگیری ماشین، یکی از زیرمجموعههای هوش مصنوعی، درحالتحقق است. این فناوری میتواند سیستمهای خودکار و مستقلی ایجاد کند که بدون برنامهریزی انسان میتوانند یاد بگیرند.
با وجود خلق آثار هنری مرزهای جدیدی در هنر و حقوق تعریف میشود
برنامهی رایانهای توسعهدادهشده برای یادگیری روی الگوریتمی ساخته شده که به آن اجازه میدهد ازطریق دادههای واردشده یاد بگیرد و توسعه یابد. این برنامه در مدت کوتاهی میتواند مستقیم یا مستقل تصمیمات جدیدی بگیرد. وقتی این برنامهها را در آثار هنری، ازقبیل موسیقی و ادبیات، بهکار میبریم، الگوریتمهای یادگیری ماشین درواقع از اطلاعات ارائهشدهی برنامهنویسان یاد میگیرند. این برنامهها اطلاعات را میآموزند تا بتوانند قطعه جدیدی خلق کنند و تصمیمات مستقلی ازطریق فرایندهای مختلف برای تعیین آثار جدید بگیرند. ویژگی مهم این نوع هوش مصنوعی این است که اگرچه پارامترها را برنامهنویسان تنظیم و تعیین میکنند؛ اثر را برنامهی رایانهای ایجاد میکند. درواقع، برنامهی رایانهای مانند انسان، اثر را براساس شبکهی عصبی خلق میکند.
تأثیر برای حقوق مالکیت ادبی و هنری
خلق آثار ادبی و هنری با استفاده از هوش مصنوعی، پیامدهای مهمی برای حقوق مالکیت ادبی و هنری (کپیرایت) ممکن است داشته باشد. در گذشته، مالکیت آثار ادبی و هنری فقط به انسان متعلق بود و آثار پدیدآمدهی رایانه مطرح نبودند، چراکه نقش رایانه فقط به پشتیبانی از فرایندهای خلاقانه بشر محدود بود؛ درست مانند نقشی که قلموکاغذ در خلق آثار هنری ایفا میکنند. بهعبارتِدیگر، رایانه تنها ابزار برای خلق آثار ادبی و هنری بود. آثار خلاقانه برای حمایت در نظام مالکیت ادبی و هنری (کپیرایت) باید اصیل باشند؛ یعنی نباید از اثر دیگری کپی باشند.
در بیشتر تعاریف اصالت، نیازمند پدیدآورندهی بشری هستیم. بیشتر کشورها مانند آلمان و اسپانیا تأکید میکنند که فقط آثار خلقشدهی انسان حمایت میشوند. بااینحال، با وجود آخرین نسخههای هوش مصنوعی، برنامههای رایانهای دیگر فقط ابزار نیستند؛ بلکه امروزه، میتوانند بدون دخالت انسان تصمیمات مختلفی بگیرند.
تأثیر تجاری
ممکن است استدلال شود این تأثیر مهم نیست؛ اما روشی جدیدی که براساس خلاقیت مبتنی بر ماشین ایجاد شده، میتواند پیامدهای تجاری گستردهای داشته باشد. درحالحاضر، هوش مصنوعی در تولید آثار موسیقایی و روزنامهنگاری و بازی استفاده میشود. از نظر تئوری ممکن است گفته شود این آثار حمایتهای قانونی ندارند؛ چراکه انسان آنها را خلق نکرده است. ازاینرو، میتوانند رایگان استفاده شوند و باردیگر هر فردی از آن استفاده کند.
این موضوع میتواند خبر بسیاری بدی برای شرکتهایی باشد که این آثار را میفروشند. تصور کنید میلیونها دلار در پروژههایی سرمایهگذاری میکنید تا برای بازی ویدئویی موسیقی تولید کنید؛ اما بهدلیل آنکه این موسیقی ازنظر قانونی حمایت نمیشود، بدون پرداخت هیچ هزینهای تمام افراد میتوانند از آن استفاده کنند.
دشوار است میزان تأثیر چنین وضعیتی را روی اقتصاد خلاق اندازه بگیریم؛ اما بدون شک این موضوع میتواند تأثیر مخربی روی سرمایهگذاری درزمینهی سیستمهای خودکار بگذارد. اگر توسعهدهندگان شک داشته باشند خلاقیتهای تولیدشدهی یادگیری ماشین شرایط لازم برای حمایت ازنظر حقوق مالکیت ادبی و هنری را ندارد، چه انگیزهای برای سرمایهگذاری در این پروژهها باقی خواهد ماند؟ همچنین، باتوجهبه مدیریت هزینهها، مسائل مربوط به صرفهجویی و تلاشهای وقتگیر توسعهی هوش مصنوعی باید مقرونبهصرفه باشد؛ درغیر اینصورت، پروژههای فعال در این عرصه با شکست مواجه خواهند شد.
انتخابهای حقوقی
حقوق مالکیت ادبی و هنری از دو روش میتواند با آثاری برخورد کند که دخالت انسان در آن کم است یا اساسا دخالتی وجود ندارد: ۱. میتوان کاملا حمایت از چنین آثاری را انکار کرد؛ ۲. میتوان چنین آثاری را متعلق به پدیدآورندهی برنامه دانست.
بهنظر میرسد اعطای حقوق مالکیت ادبی و هنری به آثار خلقشدهی هوش مصنوعی هرگز ممنوع نشده است. البته، نشانههایی در قوانین بسیاری از کشورها وجود دارد که بیانگر نبود انطباق اعطای حقوق ادبی و هنری به آثار پدیدآمدهی برنامههای رایانهای است. برای مثال، در ایالات متحدهی آمریکا، ادارهی مالکیت ادبی و هنری اعلام کرده فقط آثار خلقشدهی انسان شرایط لازم برای دریافت حقوق ادبی و هنری را دارند. در پروندههای متعددی، این مسئله تأیید شده است.
در اتحادیهی اروپا و کشورهایی مانند هنگکنگ، هند، ایرلند، نیوزلند و انگلستان رویکرد مشابهی اتخاذ شده است. بااینحال، بهنظر میرسد این رویه درحالتغییر است. برای نمونه، در حقوق ایران و در مادهی هفتادونهم لایحه حمایت از مالکیت فکری چنین آمده است:
دارندهی نخستین در اثر پدیدآمدهی رایانه، شخصی است که عرفا نقش تعیینکننده در خلق اثر داشته باشد.
رفع ابهام
اکنون این سؤال مطرح میشود: «سهم برنامهنویسان یا کاربران برنامه چه میشود و چگونه باید سهمشان را مشخص کرد؟» اگر میخواستیم این سؤال را در گذشته مطرح کنیم، باید میپرسیدیم: «حقوق مالکیت ادبی و هنری را باید به سازندهی خودکار اعطا میکردیم یا به نویسنده؟» بنابراین، در جهان دیجیتال چرا باید با چنین ابهامی مواجه شویم. نرمافزار ورد مایکروسافت را درنظر بگیرید. چنانچه فردی اثری با این نرمافزار بنویسد؛ مثلا کتابی تألیف یا مقالهای ترجمه کند، حقوق مالکیت ادبی و هنری (کپیرایت) به نویسنده یا مترجم متعلق است.
دربارهی هوش مصنوعی هم باید همین نتیجه را گرفت. وقتی الگوریتمهای هوش مصنوعی بتوانند اثر ادبی یا هنری تولید کنند، این امکان را برنامهنویس بهوجود آورده است. اگر کاربری با فشاردادن دکمه باعث شود هوش مصنوعی اثری خلق کند، نباید اثر را متعلق به کاربر دانست.
آینده
استفاده از هوش مصنوعی هرروز پیچیدهتر میشود و بهنظر میرسد میزان استفاده از این فناوری در تولید آثار هنری روبهافزایش است. هر میزان که آثار ادبی و هنری خلقشدهی رایانهها بهتر میشوند، تمایز میان آثار هنری پدیدآمدهی انسان و رایانه از میان میرود. بعید نیست که بهزودی نتوانیم محتوای تولیدشدهی انسان و رایانه تشخیص دهیم. وقتی این اتفاق رخ دهد، باید تصمیم مناسبی برای نوع حمایت از این آثار بگیریم. اگرچه حقوق مالکیت ادبی و هنری در این حالت از استانداردهای خود، مانند ضرورت اصالت اثر و تلاش دور میشود؛ اما شاید بتوانیم استثناهایی برای آثار خلقشدهی هوش مصنوعی قائل شویم.
بهنظر میرسد اعطای حقوق مالکیت ادبی و هنری به شخص انجامدهندهی عملیات هوش مصنوعی منطقیترین رویکرد باشد. این دیدگاه مرتبط با تفکر انگلیسیها است که معتقدند هرکس کاری انجام دهد، مالک نتیجه و حاصل آن کار خواهد بود. شاید در آینده حتی به خود رایانهها حقوقی اعطا شود! تا آن زمان باید منتظر بود.