در دنیای امروزی همهی انسانها درگیر کنترل احساسات خود هستند. این درگیریها به دو دستهی درونی و خارجی تقسیم میشود. بهعنوان مثال تلاش برای برقراری تعادل میان احساسات منفی نوعی درگیری درونی حساب میشود. گاهی اوقات درگیریها خارجی هستند مانند شرایط فردی که با هجوم پیغامهای تبلیغاتی روبهرو شده و باید از میان آنها بهترین برند را انتخاب کند. بنابراین هوش هیجانی یعنی توانایی تشخیص، درک و مدیریت احساسات درونی خود و احساسات دیگران بیش از هر زمانی اهمیت پیدا کرده است. البته بسیار از افراد مدیریتی روی احساساتشان ندارند زیرا اغلب آنها به طور غریزی رخ میدهند و فرد کنترلی روی آنها ندارد؛ اما میتواند با تمرکز بر روی افکار، نحوهی واکنش نشان دادن به احساسات را مدیریت کند.
هر انسانی با کمی تمرین میتواند افکار و درنتیجه واکنش خود را هنگام دیدن فیلم، شنیدن موسیقی و سایر کارها مدیریت کند. تمرینهایی که در ادامهی این مقالهی بررسی میکنیم نیز به مدیریت واکنشهای احساسی و گرفتن تصمیمهای عاقلانهتر کمک میکنند. تصمیمهایی که بعد از مدتی از گرفتن آنها پشیمان نخواهید شد.
1- مکث
مکث یکی از مهمترین ابزارهای نشان دادن احساسات در بدن انسان است. قبل از صحبت کردن یا واکنش نشان دادن در مورد هر موضوعی کمی مکث کرده و فکر کنید. گاهی اوقات انسانها تحت تأثیر احساسات لحظهای خود کارهایی انجام میدهند که بعدا پشیمان میشوند و مکث کردن از بروز چنین اشتباهاتی جلوگیری میکند. اما مکث کردن تنها مختص شرایط ناراحت کننده نیست. گاهی اوقات انسانها برای استفاده از فرصتها هیجانزده میشوند. فرصتهایی که در یک لحظه خوب به نظر میرسند اما بعدا متوجه میشوند این شرایط چندان هم خاص نبوده است.
تا به حال برایتان پیش آمده تحت تأثیر حال روحی خوب یا بد خود خرید کنید؟ در آینده و در شرایط مشابه قبل از هر تصمیم کمی مکث کنید و ببینید آیا واقعا به آن کالا احتیاج دارید یا بعدا از خرید پشیمان خواهید شد.
تمرین: هر زمان احساس کردید در شرایط احساسی قرار گرفتهاید مکث کنید. زمانی که ناراحت هستید خیلی آرام از یک تا ده بشمارید. اگر میتوانید پیادهروی کوتاهی داشته باشید. بهترین کار این است که بعد از رسیدن به آرامش در مورد نحوهی واکنش خود تصمیمگیری کنید.
2- تن صدا
زمانی که با شخصی صحبت میکنید، طرف مقابل نیز همانند شما و با همان تن صدایی که دارید ارتباط برقرار میکند. اگر با آرامش و تن صدای پایین صحبت کنید آنها نیز به همین شکل پاسخ میدهند. اگر فریاد بکشید یا خشمگین شوید، آنها نیز مانند شما واکنش نشان میدهند. درنتیجه تن صدایی که استفاده میکنید مهم است. اگر نمیخواهید تنش ایجاد کنید، با آرامش و حساب شده صحبت کنید.
تمرین: اگر بحث شدت پیدا کرد، با پایین آوردن تن صدا و استفاده از کلمات مناسب فضا را به حالت قبل بازگردانید. بعد از مدتی متوجه میشوید طرف مقابل نیز بسیار آرامتر شده است.
3- سکوت
گاهی اوقات انسان در شرایط احساسی قرار میگیرد که امکان ترک محل وجود ندارد. در چنین شرایطی بهترین گزینه سکوت کردن است. معمولا در این شرایط بیان کردن نظرات چندان اهمیتی ندارد و کمکی به بهبود اوضاع نمیکند درنتیجه بهترین کار سکوت است. با سکوت کردن شرایط را بدتر نکنید و اجازه دهید طرف مقابل به راحتی و به طور کامل احساساتش را بیان کند.
تمرین: نفس عمیق بکشید و به خودتان یادآوری کنید شرایط فعلی شما و طرف مقابلتان موقت است. به یاد داشته باشید معمولا هر شخصی در این شرایط با لحن تند و اغراقآمیز صحبت میکند و بهترین کار این است که با مهربانی پاسخ دهید. در اغلب موارد شخص بعد از صحبت کردن تخلیه میشود و حتی شاید از حرفهای خود ابراز پشیمانی کند.
4- ضبط
ضبط کردن به معنای گوش دادن و تمرکز کردن روی صحبتهای طرف مقابل به قصد درک کردن چشماندازهای او است. به عبارت دیگر به صحبتهای طرف مقابل با هدف پاسخ دادن گوش ندهید، بلکه سعی کنید او را بفهمید.
تمرین: زمانی که به صحبتهای شخصی گوش میدهید او را قضاوت نکنید، پیشنهاد ندهید یا حتی به فکر پیدا کردن مشکلات و راه حلهای آن نباشید. در عوض روی جمعآوری اطلاعات تمرکز کنید. هدف به دست آوردن بینش است. اینکه ببنید طرف مقابل چه دیدی نسبت به شما دارد، خودش را چگونه تحلیل میکند و شرایط را چطور ارزیابی میکند. گوش دادن، شکافهای خالی میان دانش و ادراک و سوءتفاهمهایی احتمالی را از بین میبرد.
5- بازگشت
بحثهای احساسی معمولا در مسائل عمیق ریشه دارند. این مشکلات اگر به حال خود رها شوند به رشد و تکثیر ادامه میدهند. درنتیجه مکث و سکوت نباید با نیت فراموش کردن کلی موضوع انجام شوند. در عوض در زمان مناسب و بعد از آرام شدن شرایط به مشکل بازگردید و برای حل آن تصمیم بگیرید.
تمرین: پیش از بازگشت به یک موضوع احساسی، به این فکر کنید که چه موقع و کجا باید برای برقراری آرامش صحبت کنید. بسیار مهم است که یک بحث قدیمی را چگونه بازیابی میکنید. برای مثال معذرت خواهی کردن، نشان دادن حس قدردانی یا مطرح کردن نقطه نظرات مشترک کمک میکند طرف مقابل نرم شود و دید بهتری نسبت به صحبتهای شما داشته باشد.
6- جلو زدن
جلو زدن فیلم و تماشای سکانس پایانی فیلم را خراب میکند اما برای کنترل احساسات بسیار خوب است. زمانی که در یک موقعیت حساس قرار گرفتید پیش از هر کاری به عواقب واکنش خود در کوتاه و بلند مدت فکر کنید. بهعنوان مثال تصور کنید تأمین کنندهای برای فروش اجناس خود دائم به شما پیشنهاد میدهد و برای همکاری اعلام آمادگی میکند. اما شما چندین سال است که با تأمین کنندهی دیگری کار میکنید و از شرایط بسیار راضی هستید. تا اینکه روزی مشکلی پیش میآید و طرز تفکر شما عوض میشود. مطمئنا در این لحظه وسوسه میشوید با تأمین کنندهی جدید وارد معامله شوید و دقیقا همین لحظه است که باید از تکنیک جلو زدن استفاده کنید.
احساساتی که در لحظه دارید را فراموش کنید و از خودتان بپرسید این تصمیم در یک ماه آینده، یک یا پنج سال آینده چه تأثیری روی فعالیتهای شما میگذارد؟ عواقب چنین تصمیمی برای شرکت چیست؟ همکاران و کارمندان چگونه به این موضوع واکنش نشان میدهند؟
تمرین: هر زمان احساسات بر شما غلبه کرد، از تکنیک جلو زدن استفاده کنید. انجام این کار به شفافیت ذهنی و گرفتن تصمیمهای بهتر کمک میکند.
7- تریلر
این تکنیک برای بالا بردن میزان انگیزه و جلوگیری از به تعویق انداختن کارها مفید است. زمانی که شخصی انگیزهی کافی برای دیدن فیلم ۹۰ دقیقهای ندارد و چیزی در مورد داستان یا کارگردان آن نشنیده است، خلاصهی فیلم یا تریلر آن را تماشا میکند. تماشای یک تریلر پنج دقیقهای کمک میکند مغز انسان در مورد دیدن یا ندیدن فیلم راحتتر تصمیم بگیرد. تریلر نام جدید یک تکنیک قدیمی رفتار شناسی به نام «قانون پنج دقیقه» است.
این قانون به این صورت است که باید خودتان را پنج دقیقه به انجام کاری مجبور کنید و بدانید بعد از گذشت این مدت میتوانید آن را برای همیشه کنار بگذارید. در اغلب مواقع فرد بعد از گذشت این مدت انگیزهی بیشتری برای ادامهی کار دارد. این قانون به این دلیل جواب میدهد که همیشه سختترین بخش کار، شروع آن است.
تمرین: اگر دنبال انگیزه برای انجام دادن کاری هستید، فقط پنج دقیقه آن را امتحان کنید.
به یاد داشته باشید که هرگز به خاطر احساسات زودگذر، تصمیمهای مهم نگیرید. اغلب ما زمانی که احساساتی میشویم تصمیمهای نادرست میگیریم اما این هفت تکنیک کمک میکنند احساسات نقش مفیدتری در تصمیمگیریهای مهم داشته باشند.